طنز در شعر حافظ

ساخت وبلاگ

  حافظ به راستی حافظه ی ماست(نام کتاب آقای خرمشاهی) و هرکسی از حافظه ی خود این مقدار آگاهی دارد که به جهان چگونه می نگرد؛اما نگاه حافظ از دیگر نگاه ها جداست.نگاه طنزآلود!به راستی "طنز" چیست؟تعاریف زیادی از آن شده است."تصویر هنری اجتماع نقیضین و ضدین"(شفیعی کدکنی،طنز حافظ:۳۰۵)ابن منظور در لسان عرب در تعریف طنز می گوید:استهزا و مسخره کردن.حلبی همان تعریف "آیرونی" را به دست داده است.تقریبا هرکسی که مطلبی در باره"طنز و شوخی" نوشته تعریفی هم از آن دارد.اما تعریف من از طنز:"نگرش وانتقاد طبقه ی محکوم(افراد پایین دست،به طبقه ی حاکم(افراد بالا)جامعه را طنز می گویم."این نگرش و نقد هر چند در ماهیت همان فسوس است و استهزا؛لیکن از سر احترام،ترس،شفقت و ...مرز جداساز آن با"مسخره"و"کمدی" همین جاست.در کمدی دقیقا این معادله عکس می شود:نگرش و نقد بالا دستان جامعه به فرودستان؛ماهیت همان فسوس است و استهزا؛لیکن نیشدار،آشکار و زننده.مثالی می زنم:تصور بفرمایید حاکمی از اسب می افتد یا اسب را به شدت مورد آزار و ضرب و شتم قرار می دهد؛نگرش فرودستان به او (که احیانا خنده ی خود را هم نمی توانند از دیدن سقوط حاکم پنهان کنند)از سر ترس و احترام یا سکوت می کنند یا غیر مستقیم و در لفافه اعتراض و انتقاد خود را بازمی گویند.اما در همین رویداد حاکمان با دیدن فرودستانشان بی درنگ زیر خنده می زنند وآن نگون بخت را به باد سخره می گیرند.اما درام نگرش دو هم طبقه است به یکدیگر."لطیفه" خالی از نقد،و بلکه القاکننده سرخوشی ملایم است.اما "شوخی"می تواند گزنده باشد و همراه با تعریض؛لزوما نه در پی اصلاح که حتی با شیطنت و دل افگاری توأم است.
*بودن یا نبودن طنز؛مساله این است!*

حرف شگفت انگیزی است که مثلا در فلان ادبیات یا گذشته اش ژانر طنز نبوده و از بهمان شاعر عاریت گرفته اند!هیچ کس این سخن را نمی پذیرد!دستگاه ادبیات هر زبانی مانند خود زبان مکانیسم های بیان تقریبا تمام حالات و رفتارها را در خوددارد.مگر ممکن است زبانی برای "خاک و باد و آب و آتش"واژه نداشته باشد؟وجود طنز در ادبیات هم همین ویژگی را دارد.بله عصر نو طنز نو می خواهد و این در عالم بده بستانهای ادبی کاملاتعریف شده است.تنهانکته ای که هست شگردها و قالب های بیان طنز است که از سبکی به سبک دیگر و از زبانی به زبان دیگر متفاوت است.در دستگاه ادب فارسی طنز عموما دردو شکل و تکنیک از همان پیدایش ادبیات خود موجود بوده:۱-در قالب ژانر ادبی.۲-در قالب صورخیال
عبید زاکانی شاعری است که طنز را در نوع خاص ادبی طرح کرده است.(اخلاق الاشراف و موش و گربه )اما حافظ طنز را در بافت صورخیال به کار برده و ما،در بخش "استراتژی طنز در ادب کلاسیک "فهرست وار به برخی از تصاویر حامل طنز اشاره کردیم.در ادامه به همین طبقه ی تصویری طنز در کلام حافظ بر می گردیم.
موضوع دیگر قابل ذکر در این باره پدیده ی"کشف و طرح طنز"است.اساسا طنز در متن زندگی هم هست؛طنز در زندگی همان تناقض ها و ناهنجاریهایی است که مردم عادی به علت کثرتشان گاه به آنها خو گرفته و در نهایت همان تناقض ها را عین حقیقت می یابند.شاعران صرفا این تناقض ها را" کشف"و در قالب هنری و کاریکاتوروار عرضه می دارند.همانطور که در کارتون عضوی از بدن از عضو دیگر به شدت کوچک یا بزرگ کشیده می شود،در طنز هم این حدت و شدت هست؛ هدف این اغراق و آگراندیسمان ایجاد شوک و اصلاح است.
اگر در بین مقالات مجازی و منتشره بگردیم تقریبا باغنای تحقیق در باره طنزحافظ روبرو می شویم.شادروان استاد ابوالحسن نجفی می گوید که نخستین بار دکتر خانلری بود که به وجود طنز درشعر حافظ اشاره کرد اما دراواخر عمر فقط دو سه صفحه دراین باره نوشت.حتی گوته ی آلمانی هم متوجه طنز حافظ بود.دکتر حمیدیان هم در "شرح شوق" مطالبی در طنز حافظ دارد؛همچنین آقای خرمشاهی.استاد شفیعی کدکنی مقاله مستقلی به نام"طنز حافظ" نوشت و در آن بین هجو وهزل سوزنی سمرقندی و ژانر عبید که فاصل طنز حافظ با سوزنی است اشاره کرد.هجویات سوزنی را تابوشکنی(ناموس گریزی) در حیطه ی سکس می دانست و عبید حد وسط است:سکس و فرهنگ سیاسی مذهبی؛اما "طنز "حافظ هنجارشکنی در حیطه ی سیاست و مذهب است.بنابراین نکته ی مهم در طنز توجه به نوعی ساختار شکنی است.
اخیرا مقاله ای هم به نام "طنز در شعر حافظ"از "دکتر عبدالامیر چنا

ری"عضو هییت علمی دانشگاه شهید بهشتی چاپ شده که طنز حافظ را به طور سیستماتیک و طبقه بندی شده بر رسیده و دوازده شیوه ی بیان طنزآمیز حافظ را در بافت صورخیال طرح کرده است.در ذیل به گزیده ای از این بخش بندی می پردازیم:
۱-طنز پارادوکس
در میخانه بسته اند دگر
افتتح یا مفتح الابواب!
حاش لله که نی ام معتقد طاعت خویش
این قدر هست که گه گه قدحی می نوشم!
۱-طنز ایهام
گرد بیت الحرام خم،حافظ
گرنمیرد به سر بپوید باز!
بیت الحرام:خم شراب
خانه خدا.
۳-طنز تعریض
بیا که خرقه ی من گرچه رهن میکده هاست
ز نام وقف نبینی به نام من درمی!
به تعریض می گوید:کسانی که خود را از گناه عشق پاک می دانندمال وقف می خورند.
۴-طنز تهکم
حافظ به خود نپوشید این خرقه می آلود
ای شیخ پاکدامن معذور دار ما را!
۵-طنز محال
برآن سرم که ننوشم می و گنه نکنم
اگر موافق تدبیر من شود تقدیر.
۶-طنز حسن تعلیل
نصیب ماست بهشت ای خدای شناس برو
که مستحق کرامت گناهکارانند!
۷-طنز عکس(فقهی)
امام شهر که بودش سرنماز دراز
به خون دختر رز خرقه را قصارت کرد!
۸-طنز جابه جایی
مرا که نیست ره و رسم لقمه پرهیزی
چرا ملامت رند شراب خواره کنم؟!
طنز گزنده ی حافظ که کم شمار است:
صوفی شهر بین که چون لقمه ی شبهه می خورد
پاردمش دراز باد آن حیوان خوش علف.
مشابه"اولیءک کالانعام"در قرآن.

(استاد عزیزمحققا آنچه مدنظر حضرت عالی بود بسی عمیق تر و دقیق تر از این نوشته بود ولی آنچه ما توانستیم بیش از این نبود.تکمیل و تدقیق بحث به عهده ی استاد بزرگوار.
دست ما کوتاه و خرما بر نخیل )
پایان.

+ نوشته شده در  Thu 2 Feb 2017ساعت 11:58 AM  توسط محمود علی اصغری  | 
**در بلور خواب ها**...
ما را در سایت **در بلور خواب ها** دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : adabiyyatenovin بازدید : 87 تاريخ : چهارشنبه 21 تير 1396 ساعت: 15:17