**در بلور خواب ها**

ساخت وبلاگ
**در بلور خواب ها**...ادامه مطلب
ما را در سایت **در بلور خواب ها** دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : adabiyyatenovin بازدید : 19 تاريخ : سه شنبه 14 فروردين 1403 ساعت: 7:26

⭕️ استعاره درون واژه ای گامی فراتر از تشبیه درون واژه ایگاه در دل واژه های مرکب یا مشتق به گونه ای شباهت و مانندگی می رسیم که اخیرا نام آن را تشبیه درون واژه ای گذارده اند.در کتب بلاغی سخنی از تشبیه درون واژه نیست و این آرایه یابی گویا محصول باریک بینی اصحاب کنکور و کتب کمک آموزشی ادبیات است.نمونه های زیر تشبیه درون واژه ای است: سیم اندام، پری پیکر، دربادل،گلچهره، شکر خواب، گلرنگگلسان، مهرگون، ماهواره،تشبیه درون واژه ای که گاه با نام تشبیه درون واژه هم شناخته شده از دید ساختاری در حقیقت یک تشبیه فشرده (تشبیه بلیغ) است که برخلاف گونه های سنتی خود، نه اضافی است و نه اسنادی، بلکه ذاتا یک واژه مرکب یا مشتق است که بخشی از یک واژه با وجه شبهی پنهان به بخش دیگر تشبیه شده.اما فراتر از تشبیه درون واژه ای چیست؟آن استعاره درون واژه ای است. چنین اصطلاحی را در جایی نه دیده و نه از کسی شنیده ام و ابداع یا بدعت گذاری آن صرفا نظر شخصی و تجربی این بنده است.به نمونه هایی چون: جان برکف، روح نواز، جان گداز، دل نواز، چشم نواز، که می نگریم متوجه می شویم هر کدام از این واژه های مرکب، در بافت خود تشبیهی پنهان و جزیی محذوف دارند.جان برکف: صفت کسی است که جان را مانند ابزاری قابل نقل و انتقال برای عرضه در دست گرفته.دل آرا: صفت کسی که دل چون فضا و چیزی قابل آرایش را، می آراید.دل باخته: کسی که دل مانند پول یا کالا را می بازد.دل کندن: دل مانند ریشه و گیاهی است که کنده می شود.دل شستن: دل مانند دست یا چیزی است که شسته می شودـزمانی که به بافت اغلب افعال و واژه های مرکب کنایی می اندیشیم به گونه ای استعاره درون واژه ای می رسیم:چشم چران: کسی که چشمان چون علف خوارش را می چراند. Adbloc **در بلور خواب ها**...ادامه مطلب
ما را در سایت **در بلور خواب ها** دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : adabiyyatenovin بازدید : 24 تاريخ : پنجشنبه 3 اسفند 1402 ساعت: 11:16

⭕️ شب چله و آیین های پاگشاییجشن و یسنای شب چله در واقع آیین پاگشایی است.همه آیین های پاگشایی، جشن و نیایشی است برای ورود به دوره ای نوین.اسطوره شناسان آیین های مذکور را منحصر به دوره های زندگی افراد دانسته اند:جشن تولد، جشن نامگذاری‌، ختنه سوران، جشن تکلیف، جشن بازگشت از سربازی، جشن عروسی و حتی سوگواری پایان زندگی افراد در حقیقت همین آیین است.از دیگر جلوه های کوچک آیین های پاگشایی در مدارس، جشن خودکار، جشن صد و... است.چله اما آیین پاگشایی طبیعت است برای تحویل پاییز به زمستان. توگویی طبیعت در نگاه انسان اساطیری به سان خود وی جان دارد و برایش جشن پاگشایی گرفته اند. شب چله پاگشایی طبیعت است به فصل زمستان.به سخنی دیگر سرآغاز همه فصول همین آیین جشن گرفته شده:جشن پاگشایی نوروز، جشن چله تابستان در پایان بهار، و باز سه ماه بعد جشن مهرگان.لازم به یادکرد است که در شعر و. متون کهن همیشه از شب یلدا سخن رفته و هیچگاه حرف از شب چله نبوده است. چله عنوانی است که اخیرا و به طور عامیانه به شب یلدا داده می شود و ظاهرا طرفداران بیشتری هم یافته است. **در بلور خواب ها**...ادامه مطلب
ما را در سایت **در بلور خواب ها** دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : adabiyyatenovin بازدید : 23 تاريخ : سه شنبه 12 دی 1402 ساعت: 0:40

یک قصه از حقیقت خورشید گوش کنغوغا چگونه بر رخ خضرا برافکند؟یاقوت زرد از نفس چله می دمدتا روشنی پس از شب یلدا برافکند.از شرق تا به غرب بتازد چنان سواررزمی شهنشهانه به دنیا برافکند.از سوز زمهریر ِ سرآغاز ماه جَدیتیری بر آشیانه ی عنقا برافکند.از آنچه دیده ای و شنیدی نکوتر است؛رزمی که از ثری به ثریا برافکند.جنگی عظیم کرد چنان شمس با خزانآذار مه ز سینه اش صفرا برافکند.پاییز در مقابل سردار آفتابلرزی به جان آذر رعنا برافکند.کانون مشرقی به صدش شعله در تف استتا لشکر زبانه به بالا برافکند.خورشید ِ رخش بین که چه سان تیغ بر کف است؛تاج سیاه شام بعمدا برافکند.بندی است روزگار به چنگال تیرگیشاید که آفتاب به هیجا برافکند.تا اژدهای شب بشود بسته، دستگیربا نیزه ضربه های مفاجا برافکند.شب پرده می کشید به رخسار روشنیخورشید پرده از رخ زیبا برافکند.طاووس را نگر که خورد زاغ تیرگیبرقی به سوی کوکب رخشا برافکند.گویی که آفتاب صبوحی نمود؛ چون،صدها شرر ز مشرق مینا برافکند.وان خسرو سپید فلک بین چو عاشقیکاین گونه راز خویش به صحرا برافکند.او عاشق زمین و فلک شاهد وی استتا عاشقانه بوسه به غبرا برافکندیلدا و چله چیست حقیقت همین بدانعشقی چنان که عروه بر عفرا برافکندخورشید عاشق است و زمین دوستار ویکاین گونه تا حکومت سرما برافکند.نوری سپند از پس معراج انجمادبشکوه و فرّمند و مطرا برافکند.صبح از کرانه ی شب یلدا جوانه زدتا شاخه های روشن فردا برافکند. **در بلور خواب ها**...ادامه مطلب
ما را در سایت **در بلور خواب ها** دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : adabiyyatenovin بازدید : 39 تاريخ : دوشنبه 4 دی 1402 ساعت: 11:18

⭕️ شب چله و آیین های پاگشاییجشن و یسنای شب چله در واقع آیین پاگشایی است.همه آیین های پاگشایی، جشن و نیایشی است برای ورود به دوره ای نوین.اسطوره شناسان آیین های مذکور را منحصر به دوره های زندگی افراد دانسته اند:جشن تولد، جشن نامگذاری‌، ختنه سوران، جشن تکلیف، جشن بازگشت از سربازی، جشن عروسی و حتی سوگواری پایان زندگی افراد در حقیقت همین آیین است.از دیگر جلوه های کوچک آیین های پاگشایی در مدارس، جشن خودکار، جشن صد و... است.چله اما آیین پاگشایی طبیعت است برای تحویل پاییز به زمستان. توگویی طبیعت در نگاه انسان اساطیری به سان خود وی جان دارد و برایش جشن پاگشایی گرفته اند. شب چله پاگشایی طبیعت است به فصل زمستان.به سخنی دیگر سرآغاز همه فصول همین آیین جشن گرفته شده:جشن پاگشایی نوروز، جشن چله تابستان در پایان بهار، و باز سه ماه بعد جشن مهرگان. **در بلور خواب ها**...ادامه مطلب
ما را در سایت **در بلور خواب ها** دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : adabiyyatenovin بازدید : 11 تاريخ : دوشنبه 4 دی 1402 ساعت: 11:18

د دق ددق د دق د دقد دق د دق د دق د دقصدای پای عمر منمثال برگ مثنویورقورقورقورقبه گوش من همی رسدکه عقربک همی زندمیان ساعتک ترک:شرقشرقشرقشرققطار زندگانی امبه روی ریل روزهابه سوت تلخ و سوزهابه آخرین شتاب هابه جلگه سراب هاترق ترق ترق ترقترق ترق ترقبراده های زندگیبه روزهای عمرسابه سالهای غم فزامقابل نگاه مننگاه پر ز آه منترنم سرشک هابه چکه چکه چکه هابه تیشه های دردهابه ضربه ضربه ضربه هاتباه شدتباه شدطبق طبقطبق طبقطبق طبقطبق طبقفغان و صد فغان که رفتبهار عمر ما چو آبهنوز من هنوز، سخترفیق جنگل سرابکه ناگهان صدای پای درب ِ واپسین، کند:د دق د دق د دق دقد دق د دق د دق ددق **در بلور خواب ها**...ادامه مطلب
ما را در سایت **در بلور خواب ها** دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : adabiyyatenovin بازدید : 25 تاريخ : چهارشنبه 22 آذر 1402 ساعت: 14:07

⭕️ همسرنامه **در بلور خواب ها**...ادامه مطلب
ما را در سایت **در بلور خواب ها** دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : adabiyyatenovin بازدید : 35 تاريخ : دوشنبه 13 آذر 1402 ساعت: 8:47

⭕️ ساختارشناسی ادبیاتیک بررسی ساختاری در دانش ادبیات، ما را ناگزیر می کند تا ساختمان ادبیات را به کوچک و کوچک ترین اجزایش بخش بندی کنیم. این یادداشت، کوششی است برای شناخت این بخش از ادبیات.در حقیقت تلاش بر این است نشان دهد ساختمان ادبیات دقیقا از چه اجزایی ساخته شده و آن واحدهایی که سازه ای به نام ادبیات تشکیل داده اند، از کوچک به بزرگش چه نام دارند.مشابه همان کاری که زبانشناسان درباره واج انجام داده و آن را کوچک ترین واحد زبان دانسته اند. از آنجایی که جنس و ماده اصلی ادبیات زبان است، به ناچار کوچک ترین بخش ادببات در متن زبان خواهد بود. لکن به دلیل تفاوت ظریفی که میان زبان و ادبیات هست، بخش بندی واحدهای ادب و زبان نیز متفاوت خواهد بود.معیار کلی که در واحدهای زبان حاکم است، وجود معنا و کاربرد آن است:واج کوچک ترین واحد زبان که معنا ندارد، اما تفاوت معنایی ایجاد می کند.تکواژ کوچک ترین واحد معنادار زبان است.واژه سومین واحد معنا دار زبان است که یا به صورت مستقل و با در ترکیب با یک تکواژ و واژه ها ساخته می شود و الی آخر.اما چیزی که در مورد ادبیات هست بیشتر از معنا است‌؛ آنچنان که در تعریف ادبیات گفته اند:زبان+ چیز دیگر( لنگوویج پلاس)آن چیز دیگر را می توان حس و عاطفه دانست.البته باید دانست که این برای ادبیات کافی نیست؛ یعنی اکتفا نمی کند که ادبیات را زبان حسی و عاطفی بدانیم. چون بخش بزرگی از زبان هم خالی از حس و عاطفه نیست و ما الزاماً آنها را ادببات نمی نامیم. بنابراین باید گفت آن چیز دیگر همانا «حس و عاطفه ی گیراست.» ادبیات زبانی است با حس و عاطفه ای که مخاطب را به خود بکشد، گاه در جا میخکوب کند، اعجاب و شگفتی او را بربینگیزد.اصوات در زبان کوچک ترین ساخت هایی هستند که گذشته از م **در بلور خواب ها**...ادامه مطلب
ما را در سایت **در بلور خواب ها** دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : adabiyyatenovin بازدید : 31 تاريخ : دوشنبه 13 آذر 1402 ساعت: 8:47

⭕️ ساختارشناسی ادبیاتیک بررسی ساختاری در دانش ادبیات، ما را ناگزیر می کند تا ساختمان ادبیات را به کوچک و کوچک ترین اجزایش بخش بندی کنیم. این یادداشت، کوششی است برای شناخت این بخش از ادبیات.در حقیقت تلاش بر این است نشان دهد ساختمان ادبیات دقیقا از چه اجزایی ساخته شده و آن واحدهایی که سازه ای به نام ادبیات تشکیل داده اند، از کوچک به بزرگش چه نام دارند.مشابه همان کاری که زبانشناسان درباره واج انجام داده و آن را کوچک ترین واحد زبان دانسته اند. از آنجایی که جنس و ماده اصلی ادبیات زبان است، به ناچار کوچک ترین بخش ادببات در متن زبان خواهد بود. لکن به دلیل تفاوت ظریفی که میان زبان و ادبیات هست، بخش بندی واحدهای ادب و زبان نیز متفاوت خواهد بود.معیار کلی که در واحدهای زبان حاکم است، وجود معنا و کاربرد آن است:واج کوچک ترین واحد زبان که معنا ندارد، اما تفاوت معنایی ایجاد می کند.تکواژ کوچک ترین واحد معنادار زبان است.واژه سومین واحد معنا دار زبان است که یا به صورت مستقل و با در ترکیب با یک تکواژ و واژه ها ساخته می شود و الی آخر.اما چیزی که در مورد ادبیات هست بیشتر از معنا است‌؛ آنچنان که در تعریف ادبیات گفته اند:زبان+ چیز دیگر( لنگوویج پلاس)آن چیز دیگر را می توان حس و عاطفه دانست.البته باید دانست که این برای ادبیات کافی نیست؛ یعنی اکتفا نمی کند که ادبیات را زبان حسی و عاطفی بدانیم. چون بخش بزرگی از زبان هم خالی از حس و عاطفه نیست و ما الزاماً آنها را ادبیات نمی نامیم. بنابراین باید گفت آن چیز دیگر همانا «حس و عاطفه ی گیراست.» ادبیات زبانی است با حس و عاطفه ای که مخاطب را به خود بکشد، گاه در جا میخکوب کند، اعجاب و شگفتی او را بربینگیزد.اصوات در زبان کوچک ترین ساخت هایی هستند که گذشته از معن **در بلور خواب ها**...ادامه مطلب
ما را در سایت **در بلور خواب ها** دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : adabiyyatenovin بازدید : 31 تاريخ : دوشنبه 13 آذر 1402 ساعت: 8:47

⭕️ چگونه از گوش هایمان سخن می گوییم؟سخن گفتن توانش آوایی زبان است که تصور می کنیم صرفا از دهان به فعل آورده می شود.جالب است بدانیم کاربران زبان حتی با گوش هاشان هم سخن می گویند.در این یادداشت برآنیم فرایند این تکلم را بازگو کنیم؟براستی صدای جانواران و سایر نام آواهای طبیعی در زبان های گوناگون چگونه است؟یعنی خروس در همه زبانها قوقولی قوقو می خواند و قورباغه قور قور؛ گنجشک ِ همه جیک جیک می کند و خوک خرخر؛ یا متفاوت است؟صدای جانوران و دیگر نام آواها همه جا یکسان است،( هرچند برخی زبانشناسان به تازگی وجود لهجات در آواهای جانوری را یاد کرده اند.). همه جا جانوران و ارکان طبیعت صدای واحدی دارند و باد هوهو می کند و آب شرشر می ریزد.پس تفاوت این که ما ایرانی ها صدای اردک را " کواک" " کواک" می شنویم و روس ها " کیرا" " کیرا" و ژاپنی ها "قا" " قا، و نیز فرانسویان "کویین کویین"، می شنوند از کجا ناشی می شود؟یا اینکه چرا ما صدای جوجه گنجشک را " جیک جیک" می دانیم و انگلیسی ها چیزی مانند "توئیت" "توئیت"؟زبان شناسان گفته اند تفاوت در توانش واژه سازی کاربران هر زبان است با توجه به امکانات و میزان انعطاف آن.به عبارتی اهل هر زبان، صدای حیوانات را آن گونه به واژه تبدیل می کنند که گوش زبانی شان دریافت کرده و مغزشان واژه پردازی می کند.در ادامه صدای برخی جانواران و نام آواهای طبیعی در زبان فارسی و انگلیسی آورده می شود.زنبور : گوش فارسی( ویز ویز)انگلیسی: (buzz buzz))اردک : فارسی (کواک - کواک)انگلیسی: (quack - quack)الاغ : گوش فارسی (عر عر)گوش انگلیسی: (hee - haw)خوک : فارسی(خرخر)انگلیسی( oink oink)سگ: فارسی (واق واق یا عو عو یا هاپ هاپ )(bow wow )انگلیسیمرغ : فارسی (قدقد)انگلیسی ( cluck - cluck)خروس : ف **در بلور خواب ها**...ادامه مطلب
ما را در سایت **در بلور خواب ها** دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : adabiyyatenovin بازدید : 70 تاريخ : چهارشنبه 1 آذر 1402 ساعت: 1:10