شعری است کاملاٌ نمادین؛شاعر تصویری از فضایی سیاه و استبداد زده ی دهه ی پنجاه را در همین خط آغازین نقاشی می کند و عنوان سمبولیک شعر همانا آرزو و حسرت روشنایی و دمیدن صبح امید است.من احساس می کنم استاد شفیعی ساختار کهن الگویی قصیده را در این شعر حفظ کرده است.در بند اول گویا به جای تغزل مرثیه ای در سوگ آزادی و روشنایی سر می دهد؛ و در آغاز بند دوم به "پیر خرد-"(و پیر مغان حافظ)زرتشت_ممدوح نمادین قصیده گریز می زند.شاعر در بند پایانی همان دعای شریطه و تأبیدیه را با آرزویی اساطیری بیان می کند.
درین شب ها
که از بی روغنی داردچراغ ما
فتیله ش خشک می سوزد
و دود و بوی خنجیرش,ز هر سو,می رود بالا
بگو,پیر خرد,زرتشت را,یارا,
چراغ دیگری از نو بر افروزد.
درین شب های هول ِ هر چه درآن رو به تنهایی
چراغ دیگری بر طاق این آفاق روشن کن"
یکی فرهنگ دیگر,
نو
بر آر ای اصل دانایی!"
برچسب : نویسنده : adabiyyatenovin بازدید : 80