جلگه ی سیاه شب در افق نمایان شد
باز هم من و یک شب،یک قصیده بی خوابی
خاطرات تلخ شب از پس کرانه ی دور
خیس روشنایی ها در زلال مهتابی
سایه می تنید هر جا لحظه ی سیاه شب
ماه اگر نبودی بود تیرگیّ غرقابی
قار قار دور کلاغ حسرت از سپیدی روز
دور برکه می پیچید ضجه های مرغابی
دم به دم عوض می شد رنگ رنگ تیره ی شب
رفت کشتی خورشید از سواحل آبی
صد حماسه اشک و آه،صد ترانه شعر سپید
از کمان چشمم رفت همچو تیر پرتایی
✍️:محمود علی اصغری
برچسب : نویسنده : adabiyyatenovin بازدید : 86