**ایران تشنه ام **

ساخت وبلاگ
در انتظار قطره ی باران,
پراز عطش

ایران تشنه ام

افسانه می شمرد.

گویی که کودکی

در خواب تشنگی

آهسته در سکوت

در هجمه ی عطش

پرواز می سپرد!

ایران خشک من

در چنگ دیو تب

می سوخت اشک و آه

می ریخت بی پناه

اشکی بدون آب

هر گوشه چشمه های کسل بخشی از سراب

چشمان سرخ کودکی

بی آب و پر سؤال

بر چهره ی تکیده ی مادر تنیده بود.

تاری پر از خراش

پودی پر از عطش

تاری پر اضطراب

پودی برای نیمه لیوان سرد آب.

درماند مادرش

وان طفل دل کباب

لغزید پر شتاب

پیچید شیر آب

اما دریغ و درد

از قطره ای که کودکی کف را کند نمور

کودک نیارمید

از درد تشنگی

مادر نیارمید

از سوز ماندگی

پرسید طفل:مادر

پس کو نشان آب؟

یک جرعه قصه آب

کی می رسد هنوز؟

مادر گریست

ریخت

اشکی بدون آب.

درمانده بود پاک

از قطره ای جواب

مادر گریست؛گفت:

یک قصه ی قدیمی 

ازدیو پرخروش

اهریمنی پلید

سرچشمه ی حیات را

با هر چه بوده بود.

مسدود کرده بود.

باید یکی رود به نبرد سیاه دیو

با گام های  استوار

پر زور و بردبار
خاموش تر کند

این خشم و کینه- آتشِ پر دود و آه دیو.

مادر نگاه کرد:

کودک درون تب

لب خشک و سوزناک

در های و هوی آتشی صد شعله تشنگی

در پهنه ی ترک ترک یک هجمه دشت لوت

در طعم تلخ خاک

در واپسین نفس پر از نومیدی و سکوت

می سوخت اشک و آه

می ریخت  بی پناه

اشکی بدون آب

هر گوشه چشمه های کسل بخشی از سراب

مادر نگاه کرد:

کودک دوباره تشنه تر از دیشب غنوده بود.

**در بلور خواب ها**...
ما را در سایت **در بلور خواب ها** دنبال می کنید

برچسب : ایران,تشنه, نویسنده : adabiyyatenovin بازدید : 96 تاريخ : دوشنبه 30 مرداد 1396 ساعت: 16:19