**ندیدن ها و ماندن ها**

ساخت وبلاگ
 


تو می خواهی خیابانی

کلاسی

بوستان،

باغی

به نامت ثبت گردد؟

تو می خواهی صدایت،چهره ات،

فکرت

کلامت

ورد و نشخوار گروه تلگرام و صفحه ی آغاز نشریات؛

و روی جلد براق مجله مشق گردد؟

تو می خواهی که موج ایده هایت پخشِ

هر جمع و زبان گردد؟

روان گردد؟

میان سر در دانشکده؛بالفرض با عنوان استادی

فقید و "نام برتر"جاودان گردد؟

شعاری از تو بر دیوار جاگیرد؛

برایت قاب خوش رنگ از طلا سازند و

طاق نصرتی،عکسی به نام و یادت اندازند؛

ولی تا روز پیش از مرگ نامت تابوی

ناگفتنی ها بود و

نافهمی

به گردت هاله های وهم و بی رحمی

صدایت را نمی دیدند

و نامت یونجه -برگ و کاه ِخرمن بود؛

اهمال و ندیدن بود؛

و گامت هم یتیم دار و میهن بود

همان هنگام, سایتت همچنان مسدود!

تو را با چشمهای باز،

حتی حلقه ی اطرافیان

در چاه نسیان دفن می کردند؛

ولیکن هم زمان اندیشه هایت را به نام این

و آن کس،رهن می کردند؛

تو باید خوب تر دانی

فقط تکراهه می مانی

تو می خواهی بمانی جاودانه

به روی تابلوی باند خیابانی؟

فقط باید به جز "مردن" نیندیشی؛

بمیری؛

از پس فردای فردای فراموشی

بتابی روی این ظلمت کده؛ صحرای بی وجدان و بی خویشی.

**در بلور خواب ها**...
ما را در سایت **در بلور خواب ها** دنبال می کنید

برچسب : ندیدن,ماندن, نویسنده : adabiyyatenovin بازدید : 100 تاريخ : دوشنبه 30 مرداد 1396 ساعت: 16:19